غربت سینما در شهرستانها
نوشته شده به وسیله ی بخش گروهی خبرروز در تاریخ 91/3/21:: 7:26 صبح
در کشور ما که فضایی مذهبی بر آن حاکم است، اغلب فیلمهای سینمایی جز در پایتخت و چند شهر بزرگ، چندان با اصول عقیدتی، اخلاقی و دینی مردم هماهنگ نیست و سینماروهای محدودِ شهرهای کوچک، محروم و دورافتاده بهطور معمول تماشای فیلمهایی خلاف اعتقاد و آیینهایشان را برنمیتابند و به انحای مختلف، مخالفت خود را با محتوای فیلمها نشان میدهند. گاهی خالیماندن سینماهای شهرستان ها، دلایل پیچیدهتری دارد، چراکه طی دهههای 60 و اوایل 70، سینما برای شهرستانیها یک تفریح و سرگرمی مهم بود و فیلمهایی که آن روزها روی پرده میرفت، در شهرستانها بیشتر میفروختند تا در شهر بزرگی مانند تهران. ملودرامهای خانوادگی و سوزناک، فیلمهای ترسناک یا اکشنهای جنگی ایرانی که کارگردانان آنها ساموئل خاچیکیان و ایرج قادری بودند و فرامرز قریبیان و جمشید آریای آن زمان نقش اولشان را بازی میکردند، از جمله بفروشهای شهرستانی بودند! تاراج ، عقابها، مردی در آینه، دادا و میخواهم زنده بمانم، برخی از این فیلمها بودند. با این همه مهمترین دلیلی که امروز سینمای شهرستانها رونق ندارد و سالنهای خارج از محدوده مورد علاقة تهیهکنندگان یکی پس از دیگری در حال تعطیل شدن، به زعم بسیاری از کارشناسان سینما،کارگردانان و تهیهکنندگان، نبود سالنهای مجهز و باکیفیت در این شهرهاست. بیشتر سینماهای شهرستانی را ساختمانهای فرسوده با تجهیزات قدیمی، کهنه و از کارافتاده تشکیل دادهاند که دیگر هیچ میل و رغبتی در تماشاگر ایجاد نمیکنند تا به تماشای فیلم مورد علاقهاش با بدترین کیفیت پخش ممکن بنشیند. در شرایط کنونی، هر دوستدار فیلم و سینمایی میتواند با هزینهای نهچندان بالا بهترین سینمای خانوادگی را در منزل خود داشته باشد و با فاصله زمانی اندکی پس از اکران فیلمها در سینما، اثر دلخواهش را با کیفیت بالا و مطلوب در منزل ببیند. از اینرو بدیهی است وقتی در غرب کشور فقط سه چهار سالن مناسب وجود داشته باشد و برخی شهرها به طور کامل محروم از این امکان هنری هستند، سینما به مرور زمان از یاد مردم آن منطقه پاک و از سبد نیازهای فرهنگیشان حذف میشود. مرتضی شایسته(پخشکننده و تهیهکننده سینما) معتقد است: «برای بهبود نسبی اکران در شهرستانها، 50 سالن سینما با کیفیت متوسط به بالا نیاز داریم و برای اکران مناسب در شهرستانها به هزار سالن! وجود یک سالن سینما در شهرهایی مانند تبریز و ارومیه یا چند سالن خوب و مناسب در اصفهان، شیراز، رشت و مشهد، دردی از مشکل امروز وضعیت سینماهای شهرستانی دوا نمیکند.» گرچه نباید منکر خدمات نیکویی شد که موسسه سینماشهر طی چند سال اخیر و در جریان بازسازی و ساخت سالن در شهرستانهای دور و نزدیک انجام داده و احیای همین تعداد سالنهایی که ساخته یا بازسازی شدهاند، کمک بزرگی به رونق اقتصادی سینماهای خارج از پایتخت کرده است، ولی آیا موسسه نامبرده که متولی ساخت چند پردیس سینمایی در تهران بوده، نمیتواند برای رفع این معضل بزرگ با خرید و تخریب برخی سینماهای از کارافتاده شهرستانها، به ساخت یک یا دو پردیس سینمایی اقدام کند تا علاوه بر اینکه متقاضیان فیلم، محصولات سینمایی را با کیفیت مطلوب و در مکانی ایمن و شایسته میبینند، بتوانند از فضای تفریحی آن محیط نیز بهره ببرند که سینمادارهای شهرستانی پس از این مجبور نباشند با از رونقافتادن سالنهایشان، تغییر کاربری دهند و ملک خود را به فروش فستفود و آبمیوه یا مشاغل سودآور دیگر اختصاص دهند؟! پدیده قاچاق فیلمها از دیگر مسائل گریبانگیر عدم استقبال از فیلمها در شهرهای دیگر است. فیلمی که امروز در سینماهای تهران روی پرده میرود، دو روز بعد، از مجراهای غیرقانونی و دلالان فیلمها سر از شهرستانها درمیآورد و با توزیع گسترده در قالب سیدی و دیویدی، مانع از مراجعه تماشاگران به سالنهای سینما میشود. تیپ فکری سینماروهای شهرستانی با تهرانیها متفاوت است. آنجا بیشتر تماشاگران را جوانان تشکیل میدهند. طبیعی است در چنین فضایی، فیلمهای خانوادگی و اجتماعی از قبیل جدایی نادر از سیمین، زندگی با چشمان بسته، سعادتآباد و اسب حیوان نجیبی است که در تهران از پرفروشها بودند، در شهرستانها با اقبال اندکی روبهرو میشوند. به واقع هم نباید انتظار داشت فیلمی مانند جدایی نادر... با شاخصههایی که دارد مثل تهران در تمام شهرستانها فروش خوبی داشته باشد. تفاوتهای فرهنگی و ساختاری بین تهران و شهرستانها سبب میشود فیلمهای فرهنگی و چالشبرانگیز در شهرستانها کمتر بفروشند، اما فیلمهای کمدی فروش بهتری در آن محیط دارند. جالب آنکه در سالهای آخر دهه 80، با استناد به نظر برخی سینماگران درباره سیاستهای جدید معاونت سینمایی و فیلمهایی که به طور مشخص برای مخاطبان شهرستانی تولید میشوند،اصطلاحی با عنوان «فیلم شهرستان» میان تهیهکنندگان و پخشکنندگان باب شده بود که از آن برای فیلمهایی که روی فروش تهران آن حسابی باز نمیکردند، استفاده میشد. در ضمن بتازگی جریانی در سینمای ما آغاز شده که فیلمها را براساس سلیقه و ذائقه تماشاگران تقسیمبندی میکند. همانطور که چند سال پیش با دستور و نظر مستقیم سجادپور، فیلم «تسویهحساب» را به دلیل حساسیتبرانگیز بودن محتوایی از اکران شهرهایی چون مشهد و اردبیل کنار گذاشتند، گویا این قضیه به قانون نانوشتهای برای اکران شهرستانها تبدیل شده است. ولی به راستی چرا مخاطب شهرستانی باید از تماشای فیلمی که در پایتخت یا شهرهای بزرگ بدون هیچ ممانعت و مشکلی به نمایش درمیآید، محروم شود؟ به نظر میآید اینکه برای ذائقه و انتخاب مخاطب شهرستانی، حریم تعیین کنیم و برای او باید و نبایدهایی در نظر بگیریم، بیش از همه به ضرر سینمای ایران خواهد بود، زیرا اینگونه برخی مهمترین فیلمها، انبوهی از تماشاگران خود را از دست میدهند و زمانی که فیلمی نتواند سرمایه اولیهاش را بازگرداند و با مخاطب اصلی و مورد نظر خود ارتباط بگیرد برای همیشه، نه تنها خود فیلم که حتی فیلمساز و سایر عوامل آن از تاریخ سینمای آن مرز و بوم پاک میشود. احمدرضا حجارزاده (جام جم) http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100814191375
یکی از آن راهها، نرفتن به سینما و تحریم فیلمهای روی پرده است، اما رکود تماشاگر در سینمای شهرستانها، همیشه دلیل بر پایین بودن کیفیت فیلمها و ناهمخوانی با عقاید مردم نیست.
کلمات کلیدی : جام جم، فرهنگ و سینما، غربت سینما در شهرستانها